- دسته: x تیتر یک
- ۱۴ دلو ۱۳۹۷
نشست مسکو و درسی که افغانها باید یاد بگیرند

روسها یک دور دیگر در طی این هفته میزبان نشستی برای صلح در افغانستان است. به نظر میرسد که پس از دستکم یک سال تلاش فشرده، روسها اکنون جناح انکارناپذیر در گفتوگوهای صلح و ایجاد یک راه حل سیاسی در افغانستان است. واقعیتی که دولت افغانستان به آن اعتنایی کرده و پاسخی همسو با نگرانیها و مواضع امریکاییها داده است. وزارت خارجهی افغانستان اعلام کرده که دولت افغانستان در این دور نشست مسکو نیز اشتراک نخواهد کرد اما روسها اعلام کرده که تمامی احزاب مهم افغانستان دعوت مسکو را برای گفتوگو بر سر صلح و یک تفاهم سیاسی پذیرفتهاند. برگزاری نشست مسکو و اشتراک احزاب سیاسی اگر محقق شود، حامل پیامها و پیامدهای مهمی است. هنوز جزییات کافی از آجندای نشست و اینکه چه چیزی بحث خواهند شد، وجود ندارد اما برگزاری نشست مسکو بازتابدهندهی نکاتی است که افغانها باید تصمیم بگیرند قرار است چه بکنند.
اول: تلاش دولت برای صلح از یک دهه گذشته است. تمامی تشکیلات وتلاشها تا اینجا از جانب افغانها بینتیجه بوده است. بر عکس تلاشهای بین المللی و منطقهای برای صلح به قدمهای حساسی رسیده است. دولت افغانستان و سیاستمداران با وجود شعار صلحخواهی و اولویت دادن به صلح، در عمل نتوانستند در این عرصه موفق باشند. نشست مسکو بیان میکند که طالبان با قدرت کامل در دیپلماسی، پس از امریکا و کشورهای منطقه اکنون میتوانند آجندایی را برای گفتوگو با جناحهای داخلی در همکاری با کشورهای منطقه ترتیب دهند و موفقتر از دولت افغانستان در دیپلماسی بدرخشند.
دوم: اگر اولویت ما صلح بود، در صلح اولویت اصلی شکل دادن یک اجماعی داخلی میان افغانهایی بودند که از نظام حمایت میکردند، قربانی دادن و مخالف سکانداری مجدد قدرت توسط طالبان بودند. درحالی که کمیتههای مشورتی و نهادهای اجرایی برای صلح، هزینههای زمانی و مالی فراوانی در پی داشته، واقعیت این است که نشست مسکو نتیجهی دیگری از اختلافات و کشمکشهای سیاسی داخلی ماست. ریاست جمهوری در شکلدهی این اجماع به دلایل ناگواری ناکام شد. جامعهی سیاسی نیز به اندازهی خلاق و فعال نبود که بتواند یک اجماع سیاسی دیگر را برای تقابل یا تعین نسبت با این وضعیت شکل دهند. نشست مسکو در کنار تمامی تلاشها و سازوکارهای سیاسی جاری به نفع طالبان، برای ما همین اشکال و ناتوانی را بازگو میکند. ناتوانی که به دلیل رقابتهای شخصی و جناحی برای کسب قدرت اکنون دهان باز کرده و عدهای را در کابل، مسکو یا دوحه و امارات دارند میبلعند.
سوم: تلاشهای خلیلزاد، غرش طالبان و فعالیت کشورهای منطقه و خصوصا روسیه نشان میدهد که حامیان نظام جمهوری اسلامی افغانستان نبایستی از صلح بدون پیش شرط حرف میزدند و حمایت کنند. برداشتن پیش شرطها و بازکردن دروازههای شهر به بهانهی آتشبس موقت، تاکنون نتایج منفی برای دوام این نظام در پی داشته است. نشست مسکو حامل این پیام برای حامیان نظام موجود در افغانستان است که بدون هیچ پیش شرطی، شرط و ترتیبات سیاسی برای توافق را طالبان تعین میکنند نه افغانها. احزاب شامل در نشست مسکو نیز نمیتوانند چیزی بیشتری بخواهند.
چهارم: نشست مسکو نشان میدهد که امکان خلق یک اجماع سیاسی که بتوانند بر اساس یک برنامه و طرح مشترک با طالبان وارد گفتوگوهای احتمالی شوند، کاهش یافته است، اما این فرصت از دست نرفته است. اشتراککنندگان نشست بایستی انتخاب کنند که با فرمول طالبان و حامیان منطقهایشان وارد گفتوگوهای سیاسی میشوند یا با یک بستهای قابل قبول برای تمامی نیروهای حامی این جریان از نو طرحی در میاندازند.
پنجم: اگر توافق و همسویی میان سیاستمداران و جریانهای سیاسی به شمول دولت افغانستان شکل نگیرند، رهبری پروسهی صلح نه در دست افغانها بلکه در اختیار کشورهای همسایه و طالبان میافتد و افغانها در این گفتوگوها با ترس و سردرگمی چیزهای زیادی برای باختن دارند. نشست مسکو همچنان میتواند این نگرانی را مطرح کند که اگر هماهنگی و همسویی میان امریکا و روسها بر سر صلح وجود نداشته باشد، امکان یک تعارض جدید بر سر تلاشهای سیاسی برای صلح در افغانستان و جود دارد. این تعارض میتواند منافع ملی و منافع نهادها و گروههای سیاسی را ببلعد و افغانستان را به مسیری بکشاند که همه از دیدن آن وحشت کنند.
منبع: روزنامه اطلاعات روز