- دسته: x تیتر یک
- ۳ قوس ۱۳۹۷
رنج نوشتن

نوشتن، دشوارترین کار این جهان است. باور نداری؟ بنویس!
نخستین خوان این هفتخوان رستمافکن، انتخاب موضوعی از میان انبوه رویدادهایی است که به خواندن و نوشتن میارزد. بهراستی چه چیزی باید نوشت که دیگران ننوشتهاند؟ و مگر آیا در این جامعه سیاستزدهای که همه سیاسیاند؛ اما هیچکس یک کار مفید سیاسی برای این سرزمین انجام نمیدهد، کسی خریدار مطلبی جز اراجیف و خزعبلات سیاسی هست؟
درد من این است که در این سرزمین خرابشده، هیچ رطبویابسی جز سیاست و سیاسینویسی، خواننده و خریدار ندارد. این نشان میدهد که هیچچیزی در این دیار، جدی نیست و هیچکسی در هیچ بابی متأملانه و ژرف نمینگرد. جوان امروز افغانستانی جوان تهی از هر دغدغه ذهنی ـ فکریای است که قرنها پیشتر در دیاران و با جوانان دیگر تجربه شده است؛ اما او در باب امروز و آینده این آبوخاک، بهاندازه یک مورچه هم حساسیت و مسؤولیتپذیری ندارد. در چنین حیصوبیصی همه فریاد میزنند که رییسجمهور چنین است و وزیران چنان و وکیلان بهمان.
من میپرسم تو چگونهای؟ اشرفغنی که از مادر، رییسجمهور متولد نشده است. فلان وزیر دزد و ددمنش هم آدمی مثل من و تو است با همین ویژگیهای شاکله وجودی انسانی. پارلمان هم که از آسمان فرود نیامده است. به وجدانت بگو که من و تو چه کاری کردهایم که رییسجمهوری بهتر از غنی داشته باشیم و وزیر و وکیلی غیر از آنچه که داریم؟
یکی پشتون شد و به غنی رأی داد، یکی تاجیک شد و به عبدالله رأی داد یکی هزاره شد و یکی اوزبیک و بیآنکه انتخاب کند، انتخاب شد؛ اما نه به ریاستجمهوری، به رییسجمهورسازی از نوعی که رهبران شان میخواستند با بازاریابی قومی، ترازوی اعمال و معاملات سیاه و سیاسی خود را سنگینتر کنند!
در دانشگاههای ما نیز همین وضعیت حاکم است، در رسانههای مان نیز در نهادهای مدنی و سازمانهای اجتماعی مان هم.
این است که نوشتن برای جامعهای اینچنین، دشواری مضاعف نویسندهای است که انتظار دارد با نوشتنها و نوشتههای بیخوانندهاش، در جامعهای که زندگی میکند دگردیسی در بنیادهای فکری ـ ذهنی شهروندان ایجاد کند؛ زیرا نویسنده باید بهجای همه آنهایی که نمیخوانند یا میخوانند اما به کار نمیبندند، رنج بکشد.
نویسنده: سید راحل موسوی